جوک های دوستانه _ سری هشتم
اون تیکه گوشتی که بهش می گن دل اگه فراموشت کنه می زارمش زیر گل
==================
يه پيرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود
==================
اين جريان واقعی است : يکی از دوستان دکتر تعريف ميکرد برای يه بنده خدائی شياف تجويز کردم ، يارو رفت و يک هفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نميدونم تا اين کپسول ها که دادين را ميخورم دلم آشوب ميشه
===================
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی نه غمی نه زنی نه بدهی نه دردی،بدون دیشب تو خواب مردی! روحت شاد و یادت گرامی.
===================
يه بار جوگير شدم يه پيرمرد كور رو به زور از خيابون رد كردم ديدم يه
چيزايي مي گفتا شلوغ بود توجه نكردم. اون ور خيابون با عصا زد منو
گفت احمق اونجا منتظر پسرم بودم!!
===================
پرفسور بازرگانی : مهمترین منبع تامین مالی برای شروع کسب و کار چه چیزی است؟
شاگرد: “پدر”

ادامه مطلب